ابوالحسن صَبا (۱۴ فروردین ۱۲۸۱ – ۲۹ آذر ۱۳۳۶ ه.ش) موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده و آموزگار موسیقی اهل ایران بود. او در طولِ چهل سال فعالیت حرفهایاش به آهنگسازی، طراحی شیوههای نوین نوازندگی، گردآوری ردیف، تألیف کتابهای آموزشی و تربیت شاگردانی سرشناس پرداخت و از این رو هنرمندی تأثیرگذار در رشد جریانهای موسیقی در ایران شناخته میشود. وی با اصول علمی موسیقی غربی آشنایی کامل داشت و در عین حال بر گسترش و پیشرفت موسیقی سنتی و محلی ایران تمرکز داشت. از وی بهخاطر نوآوریها و تحولاتی که در موسیقی ایران پدید آورد، با عنوانِ «نیمای موسیقی ایرانی» یاد میشود و مدتی که در این عرصه حضور داشتهاست را «دوران طلایی موسیقی» نام نهادهاند.
ابوالحسن صبا در تهران زاده شد. او از سه سالگی در خانوادهای اهل هنر با موسیقی آشنا شد و مقدمات آموختن موسیقی را ابتدا نزد پدرش آغاز کرد. از شش سالگی نواختن سهتار را نزد میرزاعبدالله فراهانی فراگرفت. نُه ساله بود که به کلاس تار و سهتار درویشخان راه یافت و همزمان آموختن کمانچه را نیز با حسینخان اسماعیلزاده ادامه داد. پس از آن در دوران نوجوانی سازهای دیگری مانند ویلن را با حسین هنگآفرین و سنتور را با علیاکبرخان شاهی آموخت، و فراگیری تئوری موسیقی و شیوهٔ نوازندگی در موسیقی کلاسیک را نیز در همین دوران آغاز کرد. پس از اتمام دورهٔ ابتدایی، در مدرسهٔ آمریکایی ادامهٔ تحصیل داد و در آنجا با سلفژ و نواختن پیانو آشنا شد. وی در ادامه وارد مدرسهٔ عالی موسیقی شد که تحت مدیریت علینقی وزیری بود که تازه از اروپا به ایران بازگشته بود. او در این مدرسه با پشتکار و استعدادی که داشت، توانست علاوه بر فراگیری موسیقی، در تدریس و تمریندادن به دیگر هنرجویان نیز وزیری را یاری دهد. از صبا به خاطر توانایی و تسلط وی در نواختن انواع مختلفی از سازها، بهعنوان «مردی که به تنهایی یک ارکستر کامل است» نیز یاد کردهاند.
فعالیت حرفهای صبا که از مدرسهٔ عالی موسیقی آغاز شده بود، ادامه یافت. در این زمان کنسرتهای ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی در تهران و شهرستانها آغاز شد و آثاری از علینقی وزیری نیز توسط این ارکستر ضبط شد. پس از آن، مدرسهٔ صنایع ظریفه (شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی) توسط وزیری در رشت تأسیس و ریاست این مدرسه به صبا واگذار شد. صبا پس از نقل مکان به این شهر، ضمن مدیریت و آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و یکی از نخستین موسیقیدانان ایرانی معاصر دانسته میشود که برای گردآوری، ثبت و اجرای موسیقی نواحی ایران تلاش کردهاند. صبا با یکی از شاگردان خود به نام منتخب اسفندیاری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نامهای غزاله، ژاله و رکسانا بودند. وی سرانجام در ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶، به دنبال بیماری قلبی که داشت، در سن ۵۵ سالگی در اثر سکتهٔ قلبی در خانهاش درگذشت. این خانه پس از مرگ وی به موزهٔ صبا تبدیل شد. او نخستین موسیقیدان ایرانی است که موزهای از او در ایران تأسیس شدهاست.
سبک موسیقی صبا در سه بخشِ ردیف، آهنگسازی و نوازندگی قابل تحلیل است. او که ردیف موسیقی ایران را نزد میرزاعبدالله و درویشخان فرا گرفته بود، تلاش بسیاری برای گردآوری بیشتری از نغمهها و آثار شفاهی که هنوز به ثبت نرسیده بودند، کرد و در این راه از جمله به سراغ مداحان، تعزیهخوانان، چوپانان، نیزنها و نوازندگان رفت. او در این خلال توانست نغمههایی را به ردیف موسیقی بیفزاید و برای نخستین بار ردیف موسیقی ایرانی را برای ساز ویلن نوشت و «مکتب ویلن ایران» را تثبیت کرد. صبا در آهنگسازی با آنکه آشنایی کاملی با سازها و موسیقی غربی داشت، اما توجه ویژهای به الهامگرفتن از موسیقی ردیف و محلی برای خلق آثارش داشت. قطعهٔ «زرد ملیجه» که از ساختههای او در زمان سکونتش در گیلان است و قطعهٔ «به زندان» در مایهٔ شوشتری، نمونههایی از این آثار هستند. صبا در سبک نوازندگی خود، بهخاطر مهارت در نواختن سازهای متعددی مانند سهتار، ویلن، سنتور و تمبک، تکنیکها و تزئینات جدیدی در نوازندگی این سازها ابداع کرد.
صبا آثار متعدد و متنوعی از خود بر جای گذاشتهاست. این آثار شامل آهنگسازی، نوازندگی و تألیف کتاب میشود. آثار نوازندگی را میتوان به دو بخشِ آثار ضبط شده بر روی صفحههای گرامافون «۷۸ دور» که به صفحههای سنگی شهرت داشتند و آثار ضبط شده بر روی نوارهای مغناطیسی طبقهبندی کرد. آثار شنیداری که از صبا بهصورت رسمی برجای مانده، بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۶ ضبط شدهاند و حدود دویست صفحهٔ گرامافون از وی به یادگار ماندهاست. بسیاری از آثار آهنگسازی وی نیز به صورت مکتوب منتشر شده یا با تنظیمهای متفاوتی توسط ارکسترهای گوناگون اجرا یا ضبط شدهاند. در بخش تألیف کتاب، ردیفهای ویلن، سنتور و سهتار از آثار شاخص وی در این حوزه محسوب میشوند. صبا در طول فعالیت حرفهای خود علاوه بر همکاری و پایبندی به ادامهٔ راه علینقی وزیری، دوستی نزدیکی با روحالله خالقی، محمدحسین شهریار و نیما یوشیج داشت و فعالیتهای مشترک بسیاری با موسیقیدانان سرشناسی همچون موسی معروفی، مرتضی محجوبی، ملوک ضرابی، جواد بدیعزاده، قمرالملوک وزیری، خاطره پروانه و دیگران داشت. وی همچنین شاگردان بسیاری مانند فرامرز پایور، علی تجویدی، همایون خرم، حسین دهلوی، مهدی خالدی، پرویز یاحقی و بسیاری دیگر را تربیت کرد که بعدها راه او را ادامه دادند. صبا به فرهنگ غرب نیز علاقهمند بود و با اینکه نقاشی را در مدرسهٔ کمالالملک با شیوههای سنتی آموخته بود، به آثار پیکاسو و رامبرانت نیز علاقه داشت. از میان آهنگسازان غربی بیشتر از همه بتهوون را دوست داشت و مجسمهٔ او را در اتاقش نگهداری میکرد. صبا همچنین در سازسازی مهارت داشت و نخستین کارگاه رسمی سازسازی وابسته به دولت به پیشنهاد و کوشش او تأسیس شد. صبا به جانوران و پرورش گل و گیاه نیز علاقهمند بود، به ادبیات فارسی اهمیت میداد، شعر میسرود و از میان نویسندگان ایرانی بیش از همه به صادق هدایت علاقه داشت.
زندگی
ابوالحسن صبا ۱۴ فروردین سال ۱۲۸۱ ه. ش در خانهٔ پدریاش واقع در خیابان ظهیرالاسلام در محلهٔ شاهآباد تهران زاده شد. او دومین فرزند از پنج فرزند خانوادهٔ صبا بود. پدرش ابوالقاسم صبا معروف به کمالالسلطنه (زادهٔ ۱۲۹۲ ه.ق – درگذشتهٔ ۱۳۴۵ ه.ق)، پزشکِ دربار قاجار، نوهٔ محمودخان صبا، شاعر و نقاشِ دوره ناصری و ندیدهٔ فتحعلی صبای کاشانی، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار بود. ابوالقاسم صبا از نزدیکان شعاعالسلطنه، پسر مظفرالدینشاه بود و با درویشخان نیز دوستی داشت.[ب] مادر ابوالحسن صبا آمنه رئیس نام داشت؛ وی از طرف پدر به خانوادهٔ صبا (همسرش) و از طرف مادر به خاندان سمیع گیلانی منسوب بود. فرزندان او و ابوالقاسم صبا به ترتیب سن عبارت بودند از: عبدالحسین، ابوالحسن، عالیه، خدیجه و عادله. عبدالحسین صبا که فرزند بزرگ بود، در نواختن سهتار مهارت داشت و بعدها به خدمت وزارت دارایی درآمد.
ابوالحسن صبا از سهسالگی نزد ربابه روانبخش (ندیمهٔ عمهاش) که از شاگردان حبیب سماع حضور بود، با تمبکنوازی و تصنیفخوانی آشنا شد. پدرش نیز اهل هنر و ادبیات بود و سهتار مینواخت؛ او از شاگردان میرزاعبدالله فراهانی بود اما پس از درگذشت خواهرش نواختن سهتار را کنار گذاشت و ساز را در خانه پنهان کرد. ابوالحسن که شیفتهٔ سهتار بود، هروقت فرصت پیدا میکرد به سراغ ساز پدر میرفت و مخفیانه برای خود مینواخت. مادرش که از این موضوع خبردار شد جای ساز را در خانه تغییر داد، اما ابوالحسن خیلی زود مکان جدید نگهداری ساز را پیدا کرد و به نواختنِ پنهانیاش ادامه داد. روزی هنگام بازی و نواختن، سیم زرد سهتار پاره شد و پدر از بازی و نواختن پنهانی پسرش باخبر شد. او که علاقه و اشتیاق ابوالحسن را دید، با مهربانی سیم ساز را عوض کرد و پس از کوک کردن آن، یکی از گوشههای موسیقی ایرانی را برای فرزندش نواخت. ابوالحسن صبا از پدرش درخواست کرد که این گوشه را به او آموزش دهد. فردای آنروز صبا در مقابل پدرش ساز را برداشت و بهدرستی کوک کرد و نواخت.
به این ترتیب، ابوالحسن مقدمات سهتارنوازی را نزد پدر آغاز کرد. از شش سالگی با راهنمایی پدرش، چندین سال[پ] نواختنِ سهتار و پس از آن تار را نزد میرزا عبدالله فراهانی فرا گرفت، که این آموزشها تا زمان درگذشت میرزا عبدالله ادامه داشت. ابوالحسن همچنین به واسطهٔ میرزا عبدالله، مدتی از آموزشهای آقا حسینقلی فراهانی (برادر میرزا عبدالله) نیز بهرهمند شد. او در خاطرات خود در مورد میرزا عبدالله، حالت وی را در مواقعی که برای خود مینواخته چنین توصیف کردهاست:
«گاهی مرحوم میرزا پس از آنکه مدتی برای خود سهتار میزد، از خود بیخود میشد. سهتار، او را برمیداشت و به عالمی دیگر میبرد. آنوقت از سهتار صدایی برمیخاست که از این عالم نبود، دریچهای از بهشت به روی ما گشوده میشد و زمزمهٔ فرشتگان را به گوش جان میشنیدیم.»
ابوالحسن صبا تحصیلات ابتدایی خود را در سال ۱۲۸۸ در مدرسهٔ علمیه تهران آغاز کرد. صادق هدایت از همدورهایهای او در این مدرسه بود. صبا در سال ۱۲۹۰ به کلاس سهتار و تارنوازی درویشخان راه یافت و به مدت پنج سال نیز نزد او شاگردی کرد. صبا در کلاس درویشخان با نورعلی برومند همکلاس بود و درویشخان آنها را «دو تا کوچولو» صدا میزد.برومند دربارهٔ آن دوره گفته بود: «وقتی که درویشخان به صبا درس میداد و ما از بیرون اتاق گوش میکردیم، آنقدر صدای سازشان شبیه بود که ما نمیتوانستیم بفهمیم کدام یک ساز میزنند.»
اگرچه شهرتِ صبا بیشتر با صدای ساز ویلنش گره خوردهاست، اما برخی هنرمندان از جمله مرتضی نیداوود و محمدرضا لطفی، نوازندگی سهتارش را برتر از ویلننوازی او دانستهاند. صبا همزمان از سال ۱۲۹۱ نواختن کمانچه را نزد حسینخان اسماعیلزاده فراگرفت و همدرسِ هنرمندانی نظیر حسین یاحقی و رضا محجوبی شد.
دوران نوجوانی

صبا از سال ۱۲۹۲ به منظور آموختن نوازندگی ویلن، نزد حسین هنگآفرین رفت. پس از آن نتخوانی، نتنویسی و نواختن ویلن کلاسیک را از «تینا مانتوفل» که یک موسیقیدان اهل روسیه بود، آموخت. او در کلاسهای درویشخان چنان پیشرفت کرد که در سال ۱۲۹۳، تقدیرنامهٔ مخصوص و «مدال تبرزین» را از وی دریافت کرد. او در همین سال، دورهٔ تصنیفها، ضربیها و تمبک را از حاجیخان ضربگیر (عینالدولهای) فراگرفت. پس از آن در سال ۱۲۹۴ نواختن ساز سنتور را نزد علیاکبرخان شاهی آغاز کرد. صبا پس از پایان تحصیل در مدرسهٔ علمیه، در سال ۱۲۹۵ برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ آمریکایی تهران وارد شد. او نواختن پیانو و سلفژ را از «دکتر جردن» مدیر مدرسه و همسرش آموخت. وی در این مدرسه زبان انگلیسی را هم فرا گرفت و با روحالله خالقی نیز آشنا شد. خالقی در مورد آن زمان نوشتهاست: «وقتی قبل از ۱۲۹۷ به مدرسهٔ آمریکایی میرفتم، صبا دو کلاس از من جلوتر و با برادر بزرگم همکلاس بود و از همانوقت در میان تمام شاگردان مدرسه شهرت داشت که ابوالحسنخان اغلب سازها را به خوبی مینوازد.»
او همزمان با تحصیل و آموختن سازهای مختلف، در سال ۱۲۹۶ نزد عباس زرگر و «ضیاء»، نجاری، منبتکاری و زرگری را فراگرفت و نخستین تجربهٔ سازسازی را نیز بهدستآورد. صبا در سال ۱۲۹۷ تحت تأثیر نینوازیِ نایباسدالله، به ساز نی گرایش پیدا کرد و با تمرین، نواختن این ساز را نیز تجربه کرد. او همزمان به کلاسهای سرژ خوتسیف راه یافت و نوازندگی ویلن کلاسیک را نزد وی کامل کرد. صبا همچنین نزد اکبر هنگآفرین با نواختن فلوت آشنا شد.
دوران جوانی

صبا از سال ۱۳۰۱ نواختنِ سازهای غربی همچون کلارینت را نیز فرا گرفت و همزمان با شنیدن صفحههای گرامافونِ فریتس کرایسلر، آهنگساز و نوازندهٔ ویلن آمریکایی که متولد اتریش بود، با آثار موسیقی کلاسیک بیش از پیش آشنا شد. او در همین زمان، تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی را رها کرد و با وجود مخالفتهای پدرش، بیشتر وقت خود را به موسیقی اختصاص داد. وی در کنار موسیقی، همچنان به فعالیتهای صنعتی خود نیز ادامه داد تا اینکه در همین سال (۱۳۰۱) به استخدام قورخانهٔ تهران درآمد و مدتی در آنجا به کار مشغول شد. او همچنین در این زمان به عنوان تکنواز ویلن با ارکستر انجمن اخوت به همکاری پرداخت. صبا در قورخانه همکاری به نام رضا هندی داشت که بهواسطهٔ او با سید محمدحسین خشگنابی، متخلص به «بهجت تبریزی» که بعدها به شهریار شهرت یافت، آشنا شد. رضا هندی آواز میخواند و هماتاقیِ شهریار جوان بود. شهریار در این مورد گفته بود: «۱۳۰۱ بود که من برای درس خواندن به تهران آمدم. پدرم نامهای نوشت و سفارش مرا به مردی به نام کمالالسلطنه کرد. من البته این نامه را به آن مرد نرساندم که از حمایت بینیاز بودم.» صبا از طریق رضا هندی به خانهٔ شهریار دعوت شد. در بین صحبتهایش نام پدر خود را به زبان آورد و شهریار تازه متوجه شد که کمالالسطنه همان پدر ابوالحسن صباست و از آن بهبعد، دوستی آنها نیز آغاز شد.
در اوایل زمستان سال ۱۳۰۲ آگهی افتتاح مدرسهٔ عالی موسیقی، با مدیریت علینقی وزیری که تازه از اروپا به ایران بازگشته بود، در روزنامه چاپ شد. صبا به همراه موسی معروفی که او نیز از شاگردان مطرحِ درویشخان بود، به این مدرسه راه یافت و همزمان با تحصیل موسیقی، در ارکستر مدرسه به نوازندگی مشغول شد. پدر صبا نسبت به پرداختن فرزندش به موسیقی به عنوان حرفهٔ اصلی مخالف بود، اما ابوالحسن صبا با پشتکار و استعداد فراوان به تمرین موسیقی پرداخت و پس از مدت کوتاهی از سوی علینقی وزیری به عنوان نمایندهٔ کلاس انتخاب شد. او در تدریس و تمریندادن به دیگر هنرجویان نیز وزیری را یاری میداد و بهعنوانِ دستیار در کنار وی بود. علینقی وزیری در خاطراتش از صبا و این دورهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی نوشتهاست: «ابوالحسنخان صبا صنعتی است (یعنی در کار موسیقی استعداد ذاتی دارد) ویلن خوب خواهد زد. باید با پدرش مذاکره شود تا از این خرافات که ساز بد است، خارجشان کنم.»

صبا پس از مدتی در ارکستر مدرسهٔ موسیقی به رهبری علینقی وزیری، جایگاه خود را به عنوان تکنواز ویلن تثبیت کرد. وی همچنین در کلوپ موزیکال که وابسته به مدرسهٔ عالی موسیقی بود نیز به نوازندگی مشغول شد. صبا در این دوره، صبح تا ظهر به کار اداری مشغول بود و هر روز بعد از ظهر به مدرسهٔ عالی موسیقی میرفت و معمولاُ تا ساعت ۹ شب به آموختن و تمرین موسیقی میپرداخت. پس از مدتی تعداد هنرجویان مدرسه بیشتر شد و علینقی وزیری تعدادی از شاگردان را به صبا سپرد. با این اتفاق نخستین کلاس ویلن صبا در مدرسهٔ عالی موسیقی تشکیل شد و او همزمان با تحصیل، بهصورتِ رسمی به عنوان مدرس ویلن مدرسه، فعالیت خود را آغاز کرد. او در این دوره با افرادی همچون محمدحسین شهریار، نیما یوشیج (پسرعموی همسر آیندهاش) و روحالله خالقی نزدیکی و معاشرت بیشتری پیدا کرد. روحالله خالقی که مانند صبا از نخستین شاگردان مدرسهٔ عالی موسیقی بود دربارهٔ دوران آغاز تحصیل در این مدرسه نوشتهاست:
من قبل از شنیدن صدای ساز صبا، ویلون نواختن رضاخان محجوبی را که شش ماه هم شاگردش بودم بسیار میپسندیدم، ولی در اولین جلسهای که ویلن صبا را شنیدم، او را زبردستتر از معلم سابق خود یافتم. صبا از همان موقع گویی به خواص این ساز پی برده و بهخوبی فهمیده بود که ویلن را نباید به تقلید از سبک کمانچه نواخت.
خالقی تأکید میکند که اگر راهنماییهای صبا نبود او و همکلاسیهای دیگرش، درسهای وزیری را به صورت کامل درک نمیکردند. او نوشتهاست: «در حقیقت ما در این کار علاوه بر استاد، مرهون بهترین شاگردش یعنی صبا بودیم.» ابوالحسن صبا که به نقاشی و خوشنویسی نیز علاقهٔ فراوان داشت، در همین زمان دورهای را در مدرسهٔ کمالالملک نزد هادی تجویدی و کمالالملک سپری کرد.
در نزدیکی خانهٔ صبا در کوچهٔ ظهیرالاسلام، یکی از دوستانش کارگاه نجاری داشت. او بعضی وقتها به آن کارگاه میرفت و به تعمیر و ساخت سازهای مختلف میپرداخت.
فعالیتها
سالهای آغازین (۱۳۱۵–۱۳۰۶)

ریاست مدرسهٔ صنایع ظریفه
در فروردین ۱۳۰۶ ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی همراه با علینقی وزیری برای اجرای کنسرت به شهرهای رشت و بندر انزلی سفر کرد. مردم گیلان تحت تأثیر ویلننوازی صبا، از وزیری خواستند تا یک مدرسهٔ موسیقی در رشت تأسیس کند. او نیز از این درخواست استقبال کرد و پس از مدتی مقدمات برپایی شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی در رشت را فراهم کرد.
نخستین فعالیتهای حرفهایِ ضبط شدهٔ ابوالحسن صبا در زمستان سال ۱۳۰۷، با ضبط آثاری از علینقی وزیری همراه با ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی آغاز شد که صبا در آن به عنوان کنسرتمایستر ارکستر حضور داشت. در سال ۱۳۰۸ آثار دیگری از وزیری به همراه ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی ضبط شد. در این ضبطها، صبا در فاصلهٔ بند اول و دوم سرود «ای وطن»، ساختهٔ وزیری با آواز روحانگیز و در روی دوم صفحه، قطعهٔ «زرد ملیجه» خود را با ویلن اجرا کردهاست.
علینقی وزیری در ۱۸ اسفند سال ۱۳۰۸ حکم تأسیس و مدیریت مدرسهٔ صنایع ظریفه (شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی) در رشت را به ابوالحسن صبا ابلاغ کرد. صبا از تهران به رشت نقل مکان کرد و مدیریت این مدرسه را بر عهده گرفت. در این زمان ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی با حضور صبا و روحانگیز، کنسرتهایی را در گیلان به اجرا گذاشت. او به عنوان مدیر و مدرس موسیقی مدرسهٔ تازه تأسیس، در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و با نوازندگان و خوانندگان محلی آشنا شد و ضمنِ نتنویسی آثار آنان، از موسیقی گیلان در آثار خود نیز تأثیر گرفت.
صبا، برای جمعآوری و نتنگاریِ نغمههای محلی، گاه با اسب و قاطر از مسیرهای دشوار عبور میکرد تا به مناطقی همچون دیلمان و عمارلو برود. در عمارلو با یک نوازندهٔ محلی کمانچه به نام «فیضالله» آشنا شد. در آن زمان وسیلهٔ ضبط صدا و موسیقی در دسترس نبود به همین دلیل آنچه فیضالله مینواخت صبا به خطِ نت یادداشت میکرد.[۴۵] آثاری همچون «شرفشاهی»، «دیلمان»، «زرد ملیجه»، «درقفس»، «رقص چوبی»، «قاسمآبادی، «کوهستانی» و «امیری» (مازندرانی) یادگار این دوره از زندگی اوست که برخی از آنان در ردیف موسیقی ایرانی ماندگار شدند. صبا نخستین موسیقیدان ایرانی است که برای گردآوری، ثبت و اجرای موسیقی نواحی ایران تلاش کرد. او پس از ضبط این آثار، همچنان به فعالیتهای خود در رشت ادامه داد اما به تدریج شرایط آب و هوایی و رطوبت گیلان به او نساخت و به بیماری روماتیسم مبتلا شد.
بازگشت به تهران

با ترک رشت و نقل مکان به تهران، صبا بهناچار از مدیریت مدرسهٔ صنایع ظریفه انصراف داد. او در تهران مجدداً بر فعالیتهای هنری خود بهویژه آموزش موسیقی متمرکز شد. در سال ۱۳۱۰ در منزل خود واقع در خیابان ظهیرالاسلام تهران، کلاسهای موسیقی دایر کرد و به آموزش ویلن، سنتور، سهتار و آواز مشغول شد. وی در آن زمان، بهتدریج ردیفهای خود را نیز به هنرجویان آموزش میداد. او در هر جلسه چند خط از ردیفهایش را برای شاگردان مینوشت و آنها رونویسی میکردند. این موضوع تا سالها بعد که ردیفهای صبا به چاپ رسید در کلاسهایش ادامه داشت.
صبا در خرداد و تیر ۱۳۱۲ همراه با موسی معروفی، رضاقلیمیرزا ظلی، ضیاء مختاری و مشیرهمایون شهردار، قطعاتی از آثار آهنگسازی خود را در کمپانی کلمبیا، به روی چند صفحهٔ گرامافون ضبط کرد. تا پیش از این، شاگردان و اعضای ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی با وفاداری به تفکرات علینقی وزیری، آثار او را اجرا و ضبط میکردند. در این سال ۳ نفر از شاگردان وزیری یعنی پرویز ایرانپور، موسی معروفی و ابوالحسن صبا، تلاش کردند تا با گروههای کوچکشان بیانِ موسیقایی شخصی خودشان را ضبط و ثبت کنند.
نخستین آثار موسیقی مردمپسند ایرانی (پاپ) در آن روزها را میتوان در ساختههای صبا در این دوره جستجو کرد. یکی از آثار مشهور در این زمینه، ترانهٔ کُمیک «گلبندک» است که صبا بر اساس ملودی رنگ افشاری ساختهٔ وزیری اجرا کردهاست. شعر این ترانه که با مصرع «میگذشتم شبی زیر بازارچهٔ گلبندک» آغاز میشود را خود صبا سروده و با ویلن اجرا کردهاست. «سالَک» نام ترانهٔ فکاهی دیگری است بر اساس رنگ اصفهان اثر رکنالدین مختاری ساخته شدهاست. شعر این اثر با مطلع «همه چیزش خوبه این نگار من، حیف که سالک داره» را نیز صبا نوشتهاست. ترانهٔ فکاهی دیگر «فاکستروت آش رشته» نام دارد که از ساختههای خود صبا است که با این مصرع آغاز میشود: «مادرم از برای من کرده انتخاب، یک زن خوشگل ولیکن با زور سُرخاب». هر سه اثر را صبا با ویلن و آواز خود به همراه پیانو با نوازندگی ضیاء مختاری اجرا کردهاست. صفحههای «سهگاه با آواز ظلی»، تکنوازی «ابوعطا، حجاز» و «بیات ترک» از جمله آثار ضبط شدهٔ صبا تا سال ۱۳۱۴ بود.
سفر به سوریه و لبنان
صبا در زمستان سال ۱۳۱۴ با دعوت «م. ارسطوزاده» (موسی ارسطوزاده) که نمایندهٔ شرکت «کلمبیا» در ایران بود، بهمنظور ضبط موسیقی، همراه با هنرمندانی همچون مرتضی محجوبی، ملوک ضرابی، جواد بدیعزاده و حسینقلی طاطایی، راهیِ سوریه و لبنان شد. در این سفر صفحههای برخی دیگر از آثار صبا، همچون «زنگ شتر»، «همایون» و «چکاوک» (تکنوازیهای ویلن) و «بیات اصفهان» در «کمپانی سودوا»∗ واقع در سوریه، ضبط شد. صبا همچنین قطعاتی را همراه با پیانونوازیِ فرهاد معتمد (شاهزاده فرهاد) به ضبط رساند.
جواد بدیعزاده در بخشی از خاطرهاش از این سفر گفتهاست که پس از اقامتی کوتاه در بغداد با یک خودرو به طرف شام حرکت کردند. رانندهٔ عربزبان در حدود دوازده ساعت در صحرای شام و جایی که هیچ شهر و آبادی نبوده پیش میرود اما مسیر را نمییابد. آنها نزدیک به چهار شبانهروز در صحرا سرگردان و نااُمید در انتظار مرگ بهسر میبردند تا اینکه در نیمهٔ شب چهارم صبا صدای حرکت خودرویی را احساس میکند. پس از آن، یک اتوبوس نزدیک میشود و مسافرانِ سرگردان، خود را به آن میرسانند. ابتدا راننده و سپس مسافران از اتوبوس پیاده میشوند تا هویت صبا و دوستانش را دریابند. بدیعزاده نوشتهاست:
… صبای مرگ به چشم دیده و بهجانآمده، وسط صحرای شام، ویلن را برداشت و در مایهٔ «سهگاه» درآمدی کرد و من نیز حال گمشدهٔ خود را بازیافتم و در همان مایه و در همان حال زدم زیر آواز و خواندن این غزل که:
باز آی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
بدیعزاده ادامهٔ ماجرا را اینگونه روایت کرده که پس از اجرای ساز و آواز همگی سوار اتوبوس میشوند. او در کنار صبا مینشیند و در مورد چهارمضرابی که صبا در صحرا اجرا کرده میپرسد که آن قطعه را به صورت بداهه نواخته یا پیش از آن ساخته بودهاست؟ صبا پاسخ میدهد که مقداری از ملودی را در ذهن داشته و چندان بداهه نبوده و نام آن اثر را «زنگ شتر» گذاشتهاست. به توصیهٔ بدیعزاده برای فراموش نشدن آن ملودی، صبا نُت آن را روی جعبهٔ سیگار خود مینویسد و در همین سفر «زنگ شتر» را ضبط میکند و روی صفحهٔ آن مینویسد: «به یاد غزاله» (غزاله نام نخستین فرزند صبا است).
صبا پس از بازگشت به تهران، در ۱۳ شهریور سال ۱۳۱۵ کنسرتی را در سالن سینما تهران به خوانندگی قمرالملوک وزیری و همراهی یوسف کاموسی (نوازهٔ تار و عود) به روی صحنه برد.
سالهای میانی (۱۳۲۶–۱۳۱۶)

در سال ۱۳۱۶ سنتورنوازِ سرشناس، حبیب سماعی از مأموریت مشهد به تهران بازگشت. در این هنگام دوستیِ عمیقی بین او و صبا ایجاد شد و کلاسهای آموزش سنتور خود را با پیشنهاد ابوالحسن صبا دایر کرد. خودِ صبا نیز بهعنوان شاگرد در کلاسهای حبیب سماعی حاضر شد و در طول هشت سال شاگردی، دوستی و معاشرت با حبیب سماعی، مطالب بسیاری از وی آموخت.
در سال ۱۳۱۷، صبا سفرِ دوم خود را به دمشق و بیروت انجام داد. در این سفر که چهار ماه بهطول انجامید هنرمندانی نظیر مرتضی محجوبی، جواد بدیعزاده، جلالالدین تاج اصفهانی، حسینقلی طاطایی، ملوک ضرابی و ملکه برومند، آثاری از صبا، مهرتاش و حسین یاحقی را با صدای تاج اصفهانی و ملکه برومند (با نام مستعار «م. ب») ضبط کردند. نخستین اجرای ضبط شده از آواز بیات تهران با صدای بدیعزاده به همراه ویلننوازی صبا و نوازندگی پیانوی محجوبی، از جمله آثار ضبط شده در این سفر بودهاست. یک سال بعد، در ۴ اردیبهشت سال ۱۳۱۸، نخستین ایستگاه رادیو تهران افتتاح شد و صبا از نخستین هنرمندانی بود که همکاری خود را با رادیو آغاز کرد.
در شهریور سال ۱۳۲۰، محمدعلی فروغی نخستوزیر شد و عیسی صدیق به وزارت فرهنگ رسید. این دو نفر که با خدمات هنری علینقی وزیری آشنا بودند، وی را برای ریاست ادارهٔ موسیقی کشور، هنرستان عالی موسیقی و بخش موسیقی رادیو برگزیدند. وزیری نیز روحالله خالقی را بهعنوان معاونِ خود انتخاب کرد. در آذر همین سال، علینقی وزیری «ارکستر نوین» را با هدف اجرای قطعات موسیقی ایرانی، در رادیو تشکیل داد و صبا بهعنوان تکنواز همکاری خود را با این ارکستر آغاز کرد. او در همین زمان با سِمَتِ هنرآموز کلاس هنرستان عالی موسیقی، به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد.

صبا همزمان با مجلهٔ موسیقی به سردبیری محمد محیط طباطبایی نیز به همکاری پرداخت و نت قطعهٔ محلی «شرفشاهی» را برای مقالهای از محیط طباطبایی نوشت. صبا در همین ایام، سه برنامهٔ تکنوازی ویلن را به افتخار حضور هنرمندان تاجیک در ایران، در کنسرت هنرستان عالی موسیقی به اجرا درآورد. در سال ۱۳۲۲، او نگارشِ نخستین دورهٔ آموزش ردیف خود برای سنتور و ویلن را آغاز کرد. پس از مدتی در سال ۱۳۲۳، جلد اول کتاب ردیف صبا برای ویلن آماده شد و با تلاش لطفالله مفخمپایان به انتشار رسید. از سوی دیگر، در اسفند سال ۱۳۲۲ روحالله خالقی با دعوت از چند موسیقیدان ایرانی، انجمن موسیقی ملی و ارکستر ملی را تشکیل داد. از جمله نوازندگان این ارکستر میتوان به ابوالحسن صبا، حبیب سماعی، موسی معروفی، علیمحمد خادم میثاق، عبدالعلی وزیری، جواد بدیعزاده، احمد فروتن راد، مهدی برکشلی و مهدی خالدی اشاره کرد. نخستین اجرای ارکستر ملی، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۳ در سالن دبستان نظامی، در خیابان سپه تهران، با حضور صبا و رهبری خالقی برگزار شد.
صبا در سال ۱۳۲۴، دورهٔ دوم ردیف ویلن خود را به کوشش لطفالله مفخمپایان و با خوشنویسی ابراهیم بوذری منتشر کرد. او همزمان به نتنویسی قطعهٔ «دیلمان» پرداخت که پس از مدتی با تلاش جواد معروفی تنظیم و توسط ارکستر ملی (انجمن موسیقی ملی) اجرا شد. صبا، مبانی اولیهٔ نتنویسی برای ساز سنتور را در سال ۱۳۲۵ طراحی و آغاز کرد. روحالله خالقی در همین سال، نخستین نشریهٔ مستقل موسیقی ایران را با نام مجلهٔ چنگ تأسیس کرد و سردبیری آن را به لطفالله مفخمپایان که از شاگردانش بود، سپرد. مجلهٔ چنگ به مدت یک سال فعالیت خود را ادامه داد و هر سه ماه، یک شماره و در مجموع چهار شماره به انتشار رساند. در این نشریه مقالههای اگر گِردِ نقطهدار مأخذ واحد کشش میبود و تفحص در اطراف و پیرامون پنجضربی و هفتضربی به قلمِ صبا منتشر شد.
سالهای پایانی (۱۳۳۶–۱۳۲۷)

در سال ۱۳۲۸، نخستین جلد کتاب ردیف سنتور ابوالحسن صبا به کوشش هوشنگ امیری به چاپ رسید. در ماهِ مهر همین سال، هنرستان موسیقی ملی توسط روحالله خالقی افتتاح شد و ابوالحسن صبا تدریسِ ویلن و سهتار را در این هنرستان آغاز کرد. در سال ۱۳۲۹، «نشان درجه اول هنر» از سوی وزارت فرهنگ و هنر به صبا اهدا شد. او در سال ۱۳۳۰ مدتی در رادیو سهتار مینواخت، اما از آنجا که با اقدامات مدیران موسیقی رادیو مخالفت داشت، پس از مدتی با نظر احمد عبادی از اینکار انصراف داد. در سال ۱۳۳۲، حسین ملک که از شاگردان ابوالحسن صبا بود سرود «سیام تیر» را در مورد قیام ۳۰ تیر ساخت و صبا کلامِ آن را سرود. این اتفاق باعث شد که ملک و صبا مدتی توسط نیروهای حکومتی بازداشت شوند. صبا در همین سال مقالهٔ حلزون: ساز جدید و سلسه مقالههای سنتور را در مجلهٔ موزیک منتشر کرد.
سوم اسفند سال ۱۳۳۲، آمنه رئیس، مادر ابوالحسن صبا درگذشت و صبا از نظر روحی و جسمی دچار رنج فراوان شد. در سال ۱۳۳۳، سرپرستی ارکستر شمارهٔ یک ادارهٔ هنرهای زیبا از سوی وزیر فرهنگ و هنر به او سپرده شد. صبا با درج آگهی در روزنامه، تعدادی از نوازندگان باسابقه را به همراه چند نوازندهٔ جدید در این ارکستر بهکار گرفت. او همزمان نتنویسی تصنیفهای دیوان محمدعلی امیرجاهد را به همراه تجزیه و تحلیل تصنیف «جان من» در دستگاه شور، برای درج در کتاب امیرجاهد نوشت.

با آنکه صبا از اقدامات مسئولان موسیقی رادیو ناراضی بود اما در تیر ۱۳۳۳، آواز قمرالملوک وزیری را که به تازگی سکتهای را پشت سر گذاشته و بهبود یافته بود، در یک برنامهٔ رادیویی، با ویلن در آواز ابوعطا همراهی کرد. ۲۷ آبان همین سال، «مدال طلای نیمرخ شوپن» از سوی کاردار لهستان در ایران به صبا اهدا شد. در ۲۹ بهمن ۱۳۳۳، ماسک چهرهٔ او به کوشش بهمن هیربد، توسط جمشید و پرویز تناولی ساخته شد. صبا در این روز به مدت دو ساعت بدون هیچ واکنشی، لولههایی را که در بینیاش گذاشته بودند تحمل کرد و پس از ساخته شدن ماسک گفت: «دوستان بنشینید، من که نمیتوانم پاسخگوی محبتهای شما باشم و پاداشی تقدیم کنم؛ برای همین پاداش شما را با نواختن چند قطعه با سهتار میدهم.» سپس سازش را برداشت و برای پرویز و جمشید تناولی به مدت ۱۰ دقیقه سهتار نواخت. مدتی بعد، محمدقلی سیار دو فیلم کوتاه از تدریس ابوالحسن صبا در هنرستان موسیقی تهیه کرد. در سال ۱۳۳۴، نخستین برنامههای گلهای جاویدان نیز با اجرای ویلن صبا ضبط شد.اولین کارگاه رسمی سازسازی وابسته به دولت در ایران نیز در همین زمان، به پیشنهاد و کوشش ابوالحسن صبا و با سرپرستی ابراهیم قنبریمهر در وزارت فرهنگ و هنر تأسیس شد. ابوالحسن صبا در سال ۱۳۳۵ به همراه احمد عبادی، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی و فرامرز پایور در انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا به اجرای برنامه پرداخت و لوح و جام افتخار به او اهدا شد. پس از آن به همراه حسین تهرانی و فرامرز پایور برای اجرای موسیقی ایرانی، به کشور آلمان سفر کرد. بعد از بازگشت به تهران تقی روحانی گفتگویی با او انجام داد که از رادیو تهران پخش شد. در این هنگام همچنین اجراهای خصوصی متعددی از ویلن و سهتارنوازی صبا همراه با تمبک حسین تهرانی، توسط دوستانش ضبط شد.صبا در این زمان چند روزی را به همراه سید موسی صدر در یکی از باغهای اطراف زایندهرود اصفهان سپری کرد و با او در مورد مباحثی مانند موسیقی، عشق و عرفان به تبادلنظر پرداخت.
صبا در سالهای پایانی زندگی از بیماری قلبی رنج میبرد و با آنکه زودرنج شده بود، اما همچنان به فعالیتهای هنری و تدریس به شاگردانش ادامه داد. او معتقد بود «اگر سه سال دیگر زنده بماند خواهد توانست موسیقی ایرانی را به جایی برساند که دیگر نگران نمیرد». در ۲۲ آذر سال ۱۳۳۶، آخرین یادداشت صبا با عنوان هنر یا زندگی؟ در مجلهٔ اطلاعات هفتگی چاپ شد. او این یادداشت را به درخواست سردبیر آن مجله نوشته بود. آخرین حضور صبا در تمرینِ ارکستر شمارهٔ یک ادارهٔ هنرهای زیبا که خود رهبری آن را بر عهده داشت، روز ۲۵ آذر ۱۳۳۶، چهار روز پیش از درگذشتش بود.
درگذشت
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
صبا در سالهای پایانی عمرش از بیماری قلبی رنج میبرد. او از روز دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۳۶، احساس سرماخوردگی داشت. در روزهای سهشنبه و چهارشنبه، حال صبا بدتر شد چنانکه درد شدید سینه داشت و مجبور شد برخی از برنامههای کاریاش را لغو یا زودتر از موعد تمام کند. با این حال، در این مدت فقط از دمنوش و غذاهای خانگی استفاده و استراحت کرد، و راضی نشد به پزشک مراجعه کند. بالاخره در روز پنجشنبه صبا به همراه دخترش غزاله به پزشک مراجعه کرد. پزشک «فرین» پس از معاینه از عدم توجه و پیگیری معالجه توسط صبا اظهار نارضایتی کرد و گفت که یکی از رگهای قلب کار نمیکند و خون به قلب نمیرسد. پس از اقدامات اولیه و بهبودیِ نسبی، صبا به خانه بازگشت اما بعد از ظهر آن روز دچار تشنج و تنگی نفس شد. «پزشکان» که دوست و پزشکِ صبا بود به خانهٔ صبا آمد و پس از معاینه به او یک آمپول تزریق کرد که پس از آن کمی بهتر شد. به همسرش میگفت «بیا پیش من بنشین» و تلاش میکرد تا او را از نگرانی درآورد. به دخترش ژاله گفت: «بیا مرا ببوس پدرت دارد میمیرد.» محمدحسین شهریار و محمدعلی امیرجاهد نیز حاضر شدند. آن شب حال صبا وخیمتر شد و به حالت اغما رفت. حدود ساعت ۱ بعد از نیمهشب گفت: «تشنهام، لبم خشک شده، چیزی بدهید بخورم.» حسین تهرانی شاگرد و دوست صمیمی صبا نیز بر بالینش حاضر شد، دستش را گرفت و صبا را صدا زد. او چشمانش را باز کرد و گفت: «حسین جان آمدی؟ دارم میمیرم.» دست همسرش را گرفت، دخترانش را بوسید، از رکسانا خواست تا پیانو بنوازد و زیر لب این شعر نیما را زمزمه کرد: «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را». آخرین جملههای صبا خطاب به افراد حاضر بر بالینش بود که گفت: «ناراحتم کارم نداشته باشید.» و به خواهرش نگاه کرد و گفت: «دارم میمیرم.» پس از آن، فاصلهٔ نفسهایش زیاد شد. سرانجام ابوالحسن صبا، حوالی ساعت ۴ صبح روز ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ در خانهٔ پدریاش واقع در خیابان ظهیرالاسلام، در سن ۵۵ سالگی و در اثر سکتهٔ قلبی درگذشت. روزنامهٔ اطلاعات روز شنبه ۳۰ آذر ۱۳۳۶ در تیتر خود با عنوان «گلها پژمرد» نوشت: «ابوالحسن صبا دیشب پس از یک بیماری کوتاه به رحمت ایزدی پیوست و خبر فوت او عموم ایرانیان را متأسف و متأثر ساخت.»
مراسم تشییع پیکر ابوالحسن صبا، ۳۰ آذر ۱۳۳۶، از مسجد قائم خیابان سعدی شمالی (چهارراه سیدعلی) برگزار شد. پس از آن، پیکر صبا به آرامستان ظهیرالدوله منتقل و با حضور پُرشمار هنرمندان و هنردوستان به خاک سپرده شد.
موسیقی
سبک
ابوالحسن صبا چهل سال از زندگی خود را به صورت حرفهای، به فعالیتهای هنری پرداخت. او در تمام جریانهای موسیقی آن زمان ایران تأثیری مستقیم داشت. وی در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی برخی هنرهای دیگر مهارت داشت. مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویشخان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید و شاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.هرمز فرهت معتقد است که تقریباً هیچ نوازندهٔ سرشناس ایرانی در ساز ویلن نبوده که با دورهٔ فعالیتهای آموزشی صبا معاصر باشد و نزد وی آموزش ندیده باشد.
صبا موارد استفادهٔ موسیقی را به چهار بخش دستهبندی کرده بود: مجالس خصوصی، مجالس عروسی، مجالس عزا و مجالس نظام. از ابوالحسن صبا به دلیل نوآوریها و تحولاتی که در موسیقی ایران پدید آورد، با عنوان «نیمای موسیقی ایرانی» یاد میشود و عصر او را «دوران طلایی موسیقی» میخوانند.
ردیف
ابوالحسن صبا ردیف موسیقی ایران را ابتدا نزد میرزاعبدالله و پس از آن نزد درویشخان فرا گرفت. او را میتوان یکی از برجستهترین ردیفدانان موسیقی ایران دانست. با اینحال وی موسیقی ردیف را تنها مدرک مستند موسیقی ایرانی نمیدانست و معتقد بود که میبایست از منابع شنیداری نیز بهره برد. او بهطور ویژه بر دو منبع تأکید بیشتری داشت: یکی مجالس روضهخوانی و تعزیه و دیگری نغمههایی که در میان مردمان نواحی مختلف ایران رواج دارد و به صورت سینه به سینه حفظ و به زمان ما رسیدهاست.
صبا معتقد بود که «تعزیه بودهاست که موسیقی ما را حفظ کرده»، به همین سبب از روضهخوانیها و مرثیهسراییها به راحتی نمیگذشت و برای ثبت گوشهها به نقاط مختلف سفر میکرد. برای نمونه میتوان به سفرِ صبا به اصفهان اشاره کرد. رضا کسایی (آوازخوان و برادر بزرگتر حسن کسائی) در این رابطه گفتهاست: «صبا برای ثبت گوشهها تنها به شهر اصفهان قناعت نمیکرد… در خارج از شهر هم آرام و قرار نمیگرفتند. سراغ مداحان اهل بیت، تعزیهخوانان، نیزنها، چوپانها، ساززنها و منبریهای خوشخوان را میگرفتند…»
رضا کسائی از روزی گفته که قرار بودهاست صدرالمحدثین (عبدالحسین صدر خوانساری) به منبر برود و صبا برای دیدار با او بیتابی میکردهاست. در آن زمان صدرالمحدثین ملودیِ یک کار عمل را بر روی شعر صفای اصفهانی میخوانَد که با این نیمبیت آغاز میشد: «دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من». صبا بیدرنگ نت این آواز را مینویسد. ملودی این گوشه با عنوان «صدری» در آواز افشاری، در ردیف اول ویلن صبا منتشر شده که تا پیش از آن در محافل موسیقی اصفهان، با نام «نحوی» از آن یاد میشدهاست.گوشههای دیگری همچون «شهابی» (به یاد شهابالسادات) در آواز بیات ترک و «دیلمان» و «امیری» (برگرفته از موسیقی محلی) در آواز دشتی، از جمله نغمههایی هستند که برای نخستین بار توسط صبا به ردیف موسیقی ایرانی افزوده شد.صبا با ردیفهای موسیقی ایرانی به شکلی خلاقانه برخورد کرد، پلی میانِ سنت و دورانِ گذارِ فرهنگی ایران شکل داد و به پژوهش در عرصهٔ ردیفهای موسیقی ایرانی پرداخت. او بود که برای نخستینبار، ردیف موسیقی ایرانی را برای ساز ویلن نوشت و مکتب ویلن ایران را تثبیت کرد و گسترش بخشید. تکنیک نوازندگی صبا بهویژه در نواختن ویلن، تا سال ۱۳۱۰، روندی رو به رشد داشت. او از این سال به بعد بیشتر فعالیتهای خود را بر آموزش به هنرجویان و نگاشتنِ ردیف و کتابهای آموزشی متمرکز کرد.
آهنگسازی
صبا به تئوری موسیقی غربی اشراف کامل داشت، ولی آثار آهنگسازی او برپایهٔ موسیقی غرب نبود و بر اساس ردیف و اصول موسیقی قدیم ایران بنا شده بود.صبا در آثار آهنگسازی خود به طبیعت و همچنین به موسیقی محلی مناطق مختلف، به ویژه مناطق شمالی ایران توجه خاص داشت. قطعهٔ «زرد ملیجه» به معنای گنجشک زرد، «کوهستانی» که تجسمی موسیقایی از یک چوپان است که در هنگام غروب، گوسفندانش را جمعآوری و از تپهای سرازیر میکند، «در قفس» که تلاشهای مرغی در قفس، برای رهایی را با موسیقی متصور شدهاست و «کاروان» که با پیتزیکاتوهای دست چپ نوازندهٔ ویلن، حرکت شترهای کاروانی را تجسم میکند، همگی از طبیعت سرچشمه و الهام گرفته شدهاست. او در ساخت قطعهٔ «به زندان» در مایهٔ شوشتری، از صدایی آزادیخواه تأثیر گرفتهاست. در قطعهٔ «سامانی» نیز از صدای درِ اتاقش ایده گرفته و این صدا را با موسیقی «سر و سامان» دادهاست. در قطعهٔ «زنگ شتر»، حرکت شترها همراه با زنگولههاشان تداعی شده و صبا از مشاهداتش در سفر به حلب ایده گرفتهاست. صبا در نتنویسی نیز دقت و مهارت بسیار داشت و برای نخستینبار وزنهای لنگ،
نوازندگی
«هر ساز برای خود تکنیک و اصول مخصوص دارد. روشهای مندرآوردی و صداهای ناموزون را نمیتوان بهعنوان یک کار نو و هنری قالب کرد. کسانی که مدعی ابتکاری در شیوهٔ نواختن هستند باید ابتکارشان در جهت پیش بردن و اجرای سهلتر قطعات باشد، نه آنکه صداهایی که با موسیقی ملت ما ارتباطی ندارد از سازها درآورند»
«هرکسی به سلیقهٔ خود ناخن روی سیمهای آن حرکت میدهد و این خودمختاری و عدم علاقه به حفظ ردیف، سبب شده که قواعد علمی و فنی آن به تدریج از بین رفته و فراموش شدهاست.»
ابوالحسن صبا در نواختن سازهای متعددی مهارت داشت. نقل شدهاست که موسیقیدانی اهل ایتالیا پس از ملاقات با او دربارهاش گفته بود: «این مرد به تنهایی یک ارکستر کامل است» او اصطلاح «اهلیکردن» را برای سازها بهکار میبرد و هروقت پس از تمرین، بر نواختن یک ساز مسلط میشد میگفت: «اهلی شد».
- سهتار
ابوالحسن صبا که نواختن سهتار را از میرزاعبدالله و درویشخان فرا گرفته بود، تکنیکها و تزئینات جدیدی در نوازندگی این ساز ابداع کرد. او در نواختن سهتار نیز مانند ویلن، به بالاترین سطح رسیده بود و برخی هنرمندان از جمله مرتضی نیداوود و محمدرضا لطفی، نوازندگی سهتارش را برتر از ویلننوازی او دانستهاند. با اینحال صبا در کنسرتها یا ضبطهای رسمی از سهتار استفاده نکرد. نادر سینکی دلیل این اتفاق را اینگونه شرح دادهاست:
«استاد صبا تبحر خاصی در نواختن سهتار، ویلن و تار داشتند ولی بنا به روایتی شنیدهایم به خواهش استاد خود، هیچگاه از ساز سهتار در مراسمهای رسمی استفاده نکردند؛ چراکه پسر میرزاعبدالله (استادِ صبا) نوازندهٔ سهتار بود و از طرفی صبا نیز به قدری بر این ساز مسلط بود که میرزا از دیده نشدن پسر خود هراس داشت.»
اسماعیل نواب صفا نیز در همین ارتباط نوشتهاست: «در مرداد ۱۳۲۷ صدای سهتار احمد عبادی (پسر میرزاعبدالله) از رادیو پخش شد. مرحوم صبا گفت یک هفته سهتار و یک هفته ویلن در رادیو اجرا خواهم کرد. عبادی تلفنی با صبا صحبت کرد و گفت شما استاد بیمانندی هستید، آیا درست است که فرزند استادتان (میرزاعبدالله) به نواختن سهتار در رادیو پرداختهاست، پس از سالها به فکر سهتار نواختن بیفتید؟ صبا به پاس احترام عبادی تا زنده بود از نواختن سهتار در رادیو خودداری کرد»
صبا بر پوزیسیونِ (وضعیت) دُرستِ دستِ نوازنده در هنگام نواختن سهتار تأکید داشت. او طریقهٔ قرار گرفتن انگشتها بر روی دستهٔ سهتار و حالت قرار گرفتن دست راست بر روی صفحهٔ ساز را مورد توجه قرار میداد. صبا با دست چپ سهتار را به شکلی میگرفت که پنجه برای اجرای قطعههای مختلف آمادگی لازم را داشته باشد. او گاهی در اجرای برخی از چهارمضرابها انگشت شست را از پشت به روی دستهٔ ساز میآورد و از بالا پردهها را میگرفت. در سبک سهتارنوازی صبا، جایگاهِ دست راست بر روی صفحهٔ ساز، در فاصلهٔ مشخصی بین خَرَک و دسته قرار دارد و انگشت وسط بر روی صفحه تکیه داده میشود که این حالت برای اجرای دقیقِ مضرابهای چپ و راست مؤثر است. در این شیوه، پوزیسیون دست راست تغییر نمیکند و دست بر روی صفحهٔ ساز حرکت ندارد. صبا انگشت سبابه را بیشتر از سایر نوازندگان خم میکرد و به سمت کف دست میبرد و از برخورد آن با سیم، صدای لطیفتری شنیده میشد. صبا مضرابهای چپ و راست را مرتب و حساب شده مینواخت و در هنگام آموزش به شاگردان، بر تعداد مضرابهای راست و چپی که در هر گوشه باید نواخته شود تأکید داشت. ابوالحسن صبا در اجرای تکیهها سبکی جدید ارائه داد که احتمالاً حاصل تحقیقات او در اجرای تکیه با ساز فلوت و پس از آن انتقال به ویلن و سپس سهتار بودهاست. او برای اجرای تریلها نیز، مقدار تکرار نتهای تریل را برای نوازندگان مشخص میکرد.
در سهتارنوازی صبا صدای هر نُت بهصورت تنها اجرا نشده و همیشه با یک صدای واخوان همراه میشود. با اینحال بیانی شفاف دارد و صدای سازش «شلوغ» نیست. در این شیوه، صدای واخوان جدا از صدای «سیمِ سایر» (سیمی که انگشتگذاری بر روی آن انجام میشود) شنیده نمیشود؛ بلکه صدای واخوان در امتداد و طنینِ «سیم سایر» به گوش میرسد. این نکته در سهتارنوازی نورعلی برومند نیز دیده میشود در حالیکه با شیوهٔ نوازندگی هنرمندانی همچون احمد عبادی، جلال ذوالفنون و حسین علیزاده متفاوت است. در سهتارنوازی صبا، با هر مضراب ۳ صدا تولید میشود. نخست صدای «سیمِ سایر» است که انگشت گذاری روی آن انجام میشود، دومین صدا، از «سیم واخوان» (راجع) و سومین صدا از برخورد ناخن و تا حدودی سرِ انگشت به صفحهٔ ساز است. نحوهٔ بیان در سهتار صبا کاملاً جدی است. او در نواختههای سهتارش به هیچ عنوان از حالتهای مردم پسند و سطحی استفاده نکردهاست.
فرم اجرایی سهتارنوازی صبا در تداوم شیوهٔ نوازندگی سهتارنوازان قدیمی است و بیش از آنکه متأثر از درویشخان باشد، از نسل پیش از او تبعیت میکند. با بررسی آثاری که از نوازندگی سهتار صبا بر جای ماندهاست، میتوان گفت نوازندگی او در سالهای پایانی زندگیاش به مراتب بهتر و زیباتر از دوران جوانی او بودهاست. در مورد احساسات صبا نسبت به سهتار گفتهاند که او هر زمان غمگین بود یا دلش میگرفت سهتارش را برمیداشت و مینواخت و بیصدا اشک میریخت. در خلوت و هنگامی که در حیاط خانه فرش پهن میکردند نیز از سهتارش غافل نمیشد. او در تدریس سهتار، شاگردان اندکی را به صورت محدود در کنار سازهای دیگر نظیر ویلن آموزش داد با اینحال دوستش تقی تفضلی، تنها شاگرد صبا در سهتار است که بهطور مشخص نزد او نواختن سهتار را فرا گرفتهاست.

- ویلن
پیش از ابوالحسن صبا، نوازندگان ویلن از شیوهٔ کمانچهنوازی تقلید میکردند. به همین دلیل، گسترهٔ انگشتگذاری آنان از پوزیسیون اول تجاوز نمیکرد و رسیدن به صدای مطلوب و استفادهٔ درست از آرشه در این روش مقدور نبود. صبا که شیوهٔ ویلننوازیِ کلاسیک را نزد تینا مانتوفل، سرژ خوتسیف و علینقی وزیری آموزش دیده بود، از این مهارت خود برای اجرای نغمههای ایرانی بهره گرفت. او تکیهها و تحریرها را دستهبندی کرد و با استفاده از تکنیکهای خاص ویولن، سبک و مکتب پایداری را برای ویلن ایرانی بهوجود آورد. صبا در اجرای آوازهای ایرانی با ویلن، استفادهٔ زیاد از ویبراتو را صحیح نمیدانست. او شاگردانش را به رعایت دقیق آرتیکولاسیون و اجرای واضح نتها توصیه میکرد و «اجرای مالِشی» جملههای موسیقی و استفادهٔ زیاد از گلیساندو روی نتها را نادرست میدانست. وی بهکاربردن آرشههای پَرِشی با راست و چپهای مخصوصی که ابداع کرده بود را در اجرای رِنگهای موسیقی ایرانی، مانند رنگ «شهرآشوب»، لازم میدانست.او در شیوهٔ نتنویسی خود، با ابداع علامتهای خاص، نواختن حالتهایی همچون تکیهها و تحریرها را مشخص میکرد.
صبا در اجرای چهارمضرابها برای تمام دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی، کوکهای ویژه و نُت پدالِ مطلوب بهکار میبرد. او معتقد بود اجرای نمایشی تکنیکهای نوازندگی نباید به ارزش هنری و زیبایی اثر لطمه وارد کند. صبا برای تلفیق هجاهای بلند و کوتاه شعر و تکیه و آکسانهای کلام با موسیقی، از روش آرشهکِشی و انگشتگذاری ابداعی خود بهره میگرفت و برای هر گوشه از دستگاههای موسیقی، شعرهایی با وزن منطبق و مناسب با آن نغمه پیدا کرده بود.
- سنتور
صبا نواختن سنتور را از علیاکبر شاهی آموخت و بعداً به سبب دوستی با حبیب سماعی (که از پیشگامان سنتورنوازی بود)، به مهارت بالایی در زمینهٔ سنتورنوازی دست یافت. از قباد ظفر نقل شدهاست که حبیب سماعی همیشه به شاگردانش توصیه میکرد که ابتدا نزد صبا بروند و اصول و مبانی نواختن سنتور را از وی فراگیرند پس از آن برای تکمیل و اجرای برخی از حالتهای ردیف به او مراجعه کنند. از نظر فرامرز پایور که خود از شاگردان صبا بودهاست، درستترین تکنیک نوازندگی سنتور در دورههای آموزشی صبا برای این ساز به چشم میخورد و بهتر از این دورهها کتاب دیگری در دسترس نیست. دورههای آموزشی صبا برای سنتور، نخستین نتهایی هستند که برای این ساز نوشته شدهاند.[۱۵۴] صبا پایهگذار شیوهٔ نتنویسی برای ساز سنتور بود. همچنین وی را میتوان احیا کنندهٔ ساز سنتور و سنتورنوازی در ایران دانست، زیرا او ردیف موسیقی ایرانی را که به سبب نوازندگانی همچون علیاکبر فراهانی و فرزندانش، برای تار و سهتار طراحی شده بود، به شیوهٔ سنتورنوازی ترجمه و برای این ساز ۴ کتاب بر اساس دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی تدوین و منتشر کرد. این اتفاق موجب شد تا مسیر آموزش سنتور و ردیف موسیقی ایرانی برای این ساز هموار شود. صبا در سنتورنوازی به فرمهای دومضراب، سهمضراب و همچنین اجرای مضرابهای پامَلَخی توجه ویژه داشت. اجرای تکنیکها و حالتهای مختلف همچون مضرابهای شَلال، دُرّاب، سرمضراب، نحوهٔ اجرای لگاتو و نتنویسی آن، و اجرای دقیق ریزها، نتنویسی برای زینتها، تکیهها و دیگر مضرابهای مورد نیاز سنتور از مواردی است که در ردیفهای سنتورِ صبا مشهود است.
صبا تا پیش از همنشینی با حبیب سماعی، مضرابهایش را بهوسیلهٔ حرکت انگشتهای وسط به روی سیمهای سنتور فرود میآورد اما پس از آن، شیوهٔ حبیب را برگزید و از طریق حرکت مُچ مینواخت. این تغییر در دست راستش به وضوح انجام شد حال آنکه دست چپ کمتر تغییر یافت و در هنگام نوازندگی، مضراب دست چپ را با انگشت وسط حرکت میداد. همچنین، نقش او در سنتورسازی و احیای سنتورهای استاندارد حائز اهمیت است.
آثار
ابوالحسن صبا در طول زندگی خود، در آثار هنری متعدد و متنوعی حضور داشتهاست. این آثار شامل قطعات موسیقی ضبط شده، کتابهای آموزشی و ردیف موسیقی ایرانی برای برخی از سازها، چند مقالهٔ تخصصی موسیقی، آنالیز برخی از تصنیفهای محمدعلی امیرجاهد و مقداری دستنوشته میشود. صبا در دستنوشتههای خود به مطالبی همچون: قطعاتی از ردیف دورهٔ سوم ویلن، بخشهایی از ردیف قُدما، تعدادی از تصنیفها و ضربیهای قدیمی و یادداشتهایی در خصوص بررسی نظری و اجتماعی، پیرامون موسیقی ایرانی پرداختهاست. آثار شنیداری که از صبا به صورت رسمی برجای مانده، بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۶ ضبط شدهاند. این آثار را میتوان به دو بخشِ آثار ضبط شده بر روی صفحههای گرامافون «۷۸ دور» که به صفحههای سنگی شهرت داشتند و آثار ضبط شده بر روی نوارهای مغناطیسی طبقهبندی کرد.
صفحههای گرامافون
حدود دویست صفحهٔ گرامافون از صدای ساز ویلن ابوالحسن صبا به یادگار ماندهاست. این صفحهها شامل تکنوازیها، همنوازیها، ساخت و اجرای چند ترانهٔ طنز و چند مورد خوانندگی میشود. صبا در این آثار نمونههایی از تکنوازی منطبق با ردیف موسیقی ایرانی، اجرای برخی از نغمههای موسیقی محلی، تکنوازی و همنوازی همراه با «ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی»، اجرای ترانههای عامیانهٔ تهران از آثار اسماعیل مهرتاش، جواب آواز نخستین اثر ضبط شده از آواز بیات تهران با صدای جواد بدیعزاده، اجرای برخی از تصنیفهای طنز و جدی و همچنین همنوازی همراه با «ارکستر انجمن موسیقی ملی» در اجرای برخی تصنیفها و پیشپردههای تئاتر را ارائه دادهاست. این آثار طی هفت دوره ضبط و منتشر شدهاند.
دیگر آثار صوتی بهجا مانده از صبا
با آنکه ضبط صفحههای گرامافونِ ۷۸ دور تا سال ۱۳۳۸ در ایران ادامه داشت؛ پس از سال ۱۳۲۶، اثری از ضبط صفحههای موسیقی صبا یافت نشدهاست. دستگاههای ضبط و پخش نوار مغناطیسی به تدریج از سال ۱۳۳۰ رواج پیدا کردند و به خاطر امکانات بیشترشان، جای گرامافون را گرفتند. صبا در این دوره بیشتر تمایل به حضور در جمعهای دوستانه و خصوصی پیدا کرده بود، به همین سبب غیر از ویلننوازی، آثاری با سهتار و آوازش نیز روی نوار ضبط شدهاست. ابوالحسن صبا از زمان تأسیس رادیو تا پایان زندگیاش با این سازمان همکاری داشت و در برنامههای مختلف به عنوان تکنواز، همنواز، تنظیمکننده و سرپرست ارکستر حضور داشت. با اینحال به علت عدم امکانات ضبط، اجرای برنامهها به صورت زنده انجام میشد و تا پیش از دههٔ ۱۳۳۰، اثر ضبط شدهای از آثار صبا در رادیو وجود ندارد.
آثار صوتیِ صبا که بر روی نوارهای مغناطیسی باقی ماندهاند را میتوان به دو بخش طبقهبندی کرد؛ آثار ضبط خصوصی در خانهٔ دوستانش ضبط شدهاند، و آثار اجرا شده در برنامههای رادیویی که بین سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ ضبط شدهاند.
آثار ضبط خصوصی

این آثار شامل اجراهایی است که بینِ سالهای ۱۳۳۲ تا پایان زندگی صبا در سال ۱۳۳۶، در خانهٔ برخی دوستانش (و بیشتر در خانهٔ «دکتر پزشکان») ضبط شدهاند. تاریخ آخرین ضبط یافت شده از صبا، ۱۰ روز پیش از درگذشتش، ۱۹ آذر ۱۳۳۶ است. صبا در این اجراهای خصوصی، بخشهای متعددی از نغمههای موسیقی ایرانی را با سهتار و در برخی موارد با ویلن و آواز، نواخته و اجرا کردهاست. بیشتر این آثار با تمبکنوازی حسین تهرانی همراهی شدهاست. اجراهایی نیز از کمانچهنوازی صبا به همراه آواز حسین قوامی برجای ماندهاست. از اجراهای دیگرِ صبا در این مجموعه آثار، میتوان به این موارد اشاره کرد: اجرا در مایهٔ بیات اصفهان همراه با آواز علیمحمد قاضی عسگر که از خوانندگان سرشناس اصفهان بود، اجرا در دستگاه سهگاه همراه با آواز علی مستوفیان و تمبک علی تجویدی و اجراهایی با آواز ادیب خوانساری، خاطره پروانه، منوچهر همایونپور و آذر عظیما که گاهی با سهتار و گاهی با ویلن ضبط شدهاند. ویلننوازیهای خصوصیِ صبا در دستگاهها و آوازهای چهارگاه، همایون، ماهور، دشتی، سهگاه، راستپنجگاه، نوا، افشاری، بیات ترک، ابوعطا، شور، بیات اصفهان، شوشتری و گوشهٔ منصوری بودهاست. اجراهای سهتارِ صبا در ضبطهای خصوصی نیز در مایههای چهارگاه، بیات اصفهان، ماهور، نوا، ابوعطا، افشاری و شور به یادگار ماندهاست.
آثار ضبط رادیویی
این آثار نیز بین سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ در رادیو به ضبط رسیدهاند. بخشی از این اجراها شامل تکنوازیهای ۱۵ دقیقهای و همنوازیهایی با فرامرز پایور است که تعداد اندکی از این اجراها باقی ماندهاست. از آن میان میتوان به تکنوازی صبا در آواز بیات ترک و همنوازی با سنتور فرامرز پایور در دستگاه شور اشاره کرد که در ابتدای این برنامه گفتگوی کوتاهی نیز با صبا انجام و ضبط شدهاست. بخش دیگر این آثار شامل اجراهایی میشود که در مجموعه برنامههای گلها، با کوشش داوود پیرنیا تهیه و ضبط شدهاند. از جملهٔ این برنامهها میتوان به این موارد اشاره کرد: نخستین شمارهٔ برنامهٔ «یکشاخه گل» (آثاری از آذر عظیما همراه با ویلن صبا و سنتور پایور) و اجراهایی در برنامهٔ «گلهای رنگارنگ» به شمارههای ۱۰۷، ۱۰۹، ۱۱۸، ۱۲۵، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۵۵ و ۱۷۲ به عنوان تکنواز، همنواز، تنظیمکننده و سرپرست ارکستر گلها. برنامهٔ شماره ۱۷۲، آخرین حضور و اجرای صبا در برنامهٔ «گلهای رنگارنگ» پیش از درگذشتش بودهاست. در این برنامه تصنیف «ای امید دل من کجایی» با آهنگسازی پرویز یاحقی و خوانندگی غلامحسین بنان در دستگاه شور ضبط شدهاست.
«نغمهٔ ضربی در دشتی» بر روی شعر وحشی بافقی (روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم)، «نغمهٔ ضربی در سهگاه» بر روی شعر شیخ بهایی (زلف و کاکل او را چون بهیاد میآرم)، «نغمهٔ ضربی در همایون» بر روی غزلی از مولوی (کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم)، «نغمهٔ ضربی در چهارگاه» با شعری از فخرالدین عراقی و «نغمهٔ ضربی» بر روی شعری از صفیعلیشاه، آثاری هستند که ابوالحسن صبا به درخواست داوود پیرنیا برای برنامهٔ گلهای جاویدان ساختهاست.
پس از درگذشت صبا، نمونههایی از نواختههای او بازتولید و منتشر شد. از آن میان میتوان به یک صفحهٔ ۴۵ دور با عنوان و برچسب «اختصاصی» اشاره کرد. این صفحه اجرایی از چهارمضراب «زنگ شتر» را دربَر دارد که در سالهای ابتدایی دههٔ ۱۳۴۰، احتمالاً توسط کمپانی مونوگرام تولید شدهاست. یک صفحهٔ ۳۳ دور با قُطر ۲۵ سانتیمتر و مدت زمان ۳۰ دقیقه نیز در حدود سال ۱۳۴۰ منتشر شد که در آن اجرایی از قطعهٔ «مشتاق و پریشان» در آواز ابوعطا، اثر علینقی وزیری و خوانندگی غلامحسین بنان، همراه با جواب آواز صبا شنیده میشود. آخرین اثر شنیداری مرتبط با ابوالحسن صبا، صفحهٔ ۳۳ دورِ دیگری با قُطر ۲۵ سانتیمتر و مدت زمان ۳۰ دقیقه است که در سال ۱۳۵۲ توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهیه و تولید شدهاست. این اثر به زندگی و آثار هنری صبا اختصاص دارد و شامل نمونههایی از ویلننوازی، سهتارنوازی گفتگو و برخی اسناد صوتی صبا، همراه با گویندگی فیروزه امیرمعز است.
آثار منتشرنشده
از ابوالحسن صبا آثار مکتوب یا شنیداریِ بسیاری وجود دارد که هنوز منتشر نشدهاند. برخی از این آثار نزد شاگردان او ماندهاست. حسینعلی ملاح در مقالهٔ صبا و آثار او، در مورد کتاب دستور ضرب (تمبک) صبا نوشته که آمادهٔ چاپ بوده اما به انتشار نرسیدهاست. او همچنین از گردآوری ردیف کامل آوازهای ایرانی توسط صبا خبر داده که آنهم منتشر نشدهاست. جدای از این موارد، حسینعلی ملاح از وجود نوارهایی شامل نواختههای ویلن، سهتار، سنتور، تار و آوازِ ابوالحسن صبا خبر دادهاست که در صداخانهٔ ادارهٔ کل هنرهای زیبا، هنرستان موسیقی ملی، ادارهٔ رادیو و برخی نزد دوستان و همکارانِ صبا نگهداری میشوند. صبا کتابی نیز در ارتباط با «شناسایی سازهای ایرانی و تاریخچهٔ پیدایش هریک از آنان» نوشته بودهاست.